قبل از هرچیزی این را بگویم که خواندن این کتاب برای من بسیار لذت بخش بود. این “بسیار” از آن جهت است که مدت‌‌ها بود کتابی که بی‌وقفه دنبال زمان بگردم تا خواندنش را ادامه دهم، نخوانده بودم. آخرین بار یادم هست که این موضوع را با کتاب “مواجهه با مرگ” از برایان مگی تجربه کرده بودم. درست است، این دو ژانرهای بسیار متفاوتی دارند اما از آن‌جایی که من کتاب خواندن را برای اهداف دیگری هم انجام می‌دهم، ژانر کتاب در انتخاب آن برای خواندن، خیلی تاثیر گذار نیست. بگذریم…

در سی ژانویه سال ۱۹۷۵ میلادی، یک دختر ۱۵ ساله به نام نولا کلرگان به طرزی اسرارآمیز در شهر اورورای نیوهمپشایر ناپدید می‌شود. دبورا کوپر، زنی میان‌ سال، پس‌ از آنکه با پلیس تماس می گیرد، اعلام می کند که مردی را دیده است که نولا را وقتی به داخل جنگل رفته است دنبال کرده و او را کشته است. پس از چندی، پرونده به دلیل نبود مدارک کافی بسته می‌شود. در سال ۲۰۰۸ جنازه نولا به همراه نسخه‌ خطی کتاب “ریشه‌ های پلیدی” در حیاط خانه هری کبر، نویسنده مشهور “ریشه‌ های پلیدی”، پیدا شد و اکنون مارکوس گولدمن، که بر بی‌گناهی استاد خود یعنی هری کبر ایمان دارد، به اورورا می‌رود تا پرده از راز دو جنایتی، که ۳۳ سال پیش اتفاق افتاده بود، بردارد و…

پاراگراف بالا معرفی داستان است که در آن مارکوس درگیر کشف راز ناپدید شدن نولا به نیوهمپاشیر سفر کرده است. سفری که ابتدا برای حل مشکل خودش که ناتوانی در نوشتن بود، انجام شد ولی در ادامه در مسیر حل این معما قرار گرفت.

اما شما در زمان خواندن این کتاب، به معنای واقعی مدام غافلگیر می‌شوید. بگذارید ساده تر بگویم، با هربار غافلگیری کاراکترهای داستان از وقایع رخ داده، شما هم غافلگیر خواهید شد. این غافلگیری تا آخرین قسمت های داستان نیز ادامه دارد. نویسنده به طرز شگفت‌انگیزی مهارت خوبی در جذب خواننده دارد. او این‌کار را با طرح کنش و واکنش‌های به موقع در سطح کل داستان به صورت استادانه‌ای انجام می‌دهد.

اما شما در زمان خواندن این کتاب صرفاً با یک رمان معمایی و جنایی روبه رو نیستید. داستان، یک عشق ناکام را درون خود دارد که همه چیز حول آن در حال گردش است. این عشق و ماندگاری آن، یکی از مسایلی است که خواننده را علاوه بر آن مسیله جنایی، به همراه خود می‌کشد. پس به همه کسانی که علاقه‌مند به کتب معمایی، جنایی و رازآلود هستند، پیشنهاد می‌کنم این کتاب را مطالعه کنید. خودم به دلیل اینکه به قلم و طرز داستان نویسی ژوئل دیکر علاقه‌مند شدم، کتاب دیگری از او را نیز در صف مطالعه قرار دادم. پرونده بالتیمور… بعدا در مورد آن نیز خواهم نوشت.