“برف شاخه‌ها را خم کرده بود و در بارشِ بعد حتما می‌شکستشان. آدم‌ها هم مثل درخت‌ها بودند. یک برف سنگین همیشه بر شانه‌های آدم وجود داشت و سنگینی‌اش تا بهار دیگر حس می‌شد. بدی‌اش این بود که آدم‌ها فقط یک‌بار می‌مردند و همین یک‌بار چه فاجعه‌ی دردناکی بود”

“سمفونی مردگان” توسط عباس معروفی و به ‌فاصله‌ی سال‌های ۱۳۶۳-۱۳۶۸ نوشته شده است. رمان در حوالی سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ می‌گذرد و پر است از توصیفاتی که خواننده را سخت درگیر داستان و صحنه‌هایش می‌کند. رمانی که حضور “جریان سیال ذهن” و “تک‌گویی ذهنی” مرز میان گذشته و حال را درهم می‌آمیزد و ترتیب روایت وقایع در آن به‌چشم نمی‌خورد و شخصیت‌پردازی‌هایش با ظرافت تمام صورت گرفته است. رمان را شخصیت‌های مختلف روایت می‌کنند، یک‌بار آیدین، یک‌بار اورهان، بار دیگر سورملینا و گاهی هم دانای کل، اما روایت بخش اعظم داستان از زبان اورهان و دانای کل صورت می‌گیرد.

دیوانگی آیدین چیزی است که در ابتدای داستان با آن مواجهیم، کسی‌که چسبیده است به علایق و شعروشاعریش و هیچ‌چیز برایش اهمیت ندارد. پدر (جابر)، مادر، اورهان، آیدا، یوسف، سورملینا و … نیز از شخصیت‌های دیگر داستان هستند که عباس معروفی با حوصله و موبه‌مو به توصیف وجه شخصیتی هریک از آن‌ها پرداخته است. اورهان برادر کوچکتر آیدین است و همه‌کاره‌ی پدر. چپ‌وراست به آیدین بدوبیراه می‌گوید و توی سرش می‌زند اما به‌خاطر پشت‌پایی که آیدین به‌ همه‌چیز زده است، به‌شدت شاکی است. جابر، پدر خانواده هم شخصی بی‌اعصاب و تندخو است که می‌خواهد خانه و خانواده را به‌میل خودش مدیریت کند؛ دادوهوار راه می‌اندازد، می‌زند، بیرون می‌کند و شخصیتی‌ست که شاید بتوان آن‌را مقابل آیدین قرار داد که نماد انسان مدرن است. ایاز هم هست، پاسبانی که حرفش خریدار دارد و دست به‌ هرکاری می‌زند. او دست راست پدر است. آیدا، خواهری سرخورده و بیزار از جامعه‌ی مردسالار، چندسال پس از ازدواج خودکشی می‌کند و حالا زندگی‌اش محدود شده به آشپزخانه و فرمانبرداری از پدر. مادر، زنی فداکار و نماد مظلومیت زنان در جامعه‌ی سنت‌زده‌ی مردسالار. سورملینا، دختری ارمنی و معشوقه‌ی آیدین، و یوسف برادر بزرگتر خانواده که در دنیایی دور از دنیای خواهر و برادرهایش سیر می‌کند، او در جریان حمله‌ی روس‌ها آسیب دیده و به زندگی نباتی خود در داستان ادامه می‌دهد.

“سمفونی مردگان” از پنج موومان تشکیل شده است. در موومان اول سیر داستان به‌گونه‌ای است که مدام میان گذشته و آینده درحال حرکت است. در این موومان، بیشتر مواقع اورهان است که با گریز زدن به خاطرات پراکنده‌ی گذشته، داستان را پیش می‌برد. در موومان‌های دوم، سوم و چهارم این سیر آهسته‌ی داستان به سمت جلو، ناگهان متوقف شده و داستان به موومان اول بازمی‌گردد. از نگاه فروید، دوران کودکی ریشه‌ی بسیاری از مسائل و اختلالات شخصیتی در دوران بزرگ‌سالی و منش افراد است. عباس معروفی در این رمان با نگاهی به خاطرات دوران کودکی و گذشته‌ی اشخاص داستان، سعی کرده است مانند یک روانکاو مشکلات و مسائل درونیِ آن‌ها را واکاوی کند.

“سمفونی مردگان”، نوشته‌ی عباس معروفی برنده‌ی جایزه‌ی سال ۲۰۰۱ از بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ و به زبان‌های انگلیسی و آلمانی ترجمه شده است. برخی از منتقدان این رمان را با رمان “خشم و هیاهو” نوشته‌ی ویلیام فاکنر قیاس کرده‌اند و شباهت‌هایی میان این دو شاهکار ادبی می‌بینند. عباس معروفی با چاپ این رمان بود که در عرصه‌ی ادبیات ایران به شهرت رسید.