“رهبر ارکستر قدمی به جلو برداشت و با پا دوبار به سکو ضربه زد، یک هیس قوی سالن را فراگرفت. سکوت برقرار شده زنده و مشتاق بود. بعد رهبر ارکستر چوبش را به حرکت درآورد و یکباره صدای ساز در نهایت شفافیت سالن را پر کرد، موسیقی حالا برایم عینیت مادی پیداکرده بود؛ چیزی نبود که فقط از راه گوشم بشنوم بلکه در تمام وجودم جاری شده بود، اطرافم را گرفته و حواس پنجگانهام را به لرزه انداخته بود پوستم سوزن سوزن شده و کف دستم عرق کرده بود. قوه تخیلم به طرز غیر منتظره شکوفا شده بود؛ همان طور که نشسته بودم هیجان های گذشته یک باره در وجودم غلیان پیدا کردند. افکار و ایدههای نو در ذهنم پیچیدند، گویی به بینش و بصیرت دیگری دست یافتهام. خیلی چیزها بود اما اصلا دلم نمیخواست به پایان میرسید، دوست داشتم تا ابد همانجا بنشینم.”
من پیش از تو از آن دست کتابهایی است که دوست دارید یک نفس و بدون وقفه تا آخر بخوانید، و در لذت خواندن یک کتاب روان و خوشخوان غرق شوید، کتابی که شما را به چالش چندانی نمیکشد. ساعاتی دغدغهها و نگرانیها را فراموش میکنید و با لوییزا کلارک همراه میشوید. مزیت خواندن کتاب به تماشای فیلم این است که هنگام مطالعه تصویرها را در دنیای ذهنیمان که هیچ محدودیتی ندارد میسازیم و با شخصیتهای داستان احساس نزدیکی بیشتری میکنیم. میتوانیم با شخصیت اصلی داستان زندگی کنیم یا حتی خود شخصیت اصلی باشیم. به جای او تصمیم بگیریم، از خوشحالیاش خوشحال شویم و برای دردهایش اشک بریزیم.
من پیش از تو کتابی امید بخش است. مترجم کتاب درجایی درباره کتاب گفته است: “این رمان احساسات خواننده را آرام میکند و همین آن را پرفروش کرده است”. برخوردها احساسات و واکنشها واقعگرایانه هستند، و میتوانیم شخصیتهای داستان را در دنیای اطرافمان پیدا کنیم. کتاب بر دو مفهوم زندگی و اهمیت انتخابهای ما تمرکز میکند دو مفهومی که ما را همواره درگیر میکنند. در جایی از کتاب میخوانیم: اگر واقعا عاشق کسی هستی وظیفه داری کنارش بمانی؟ به او که افسرده است کمک کنی؟ در بیماری، در سلامت و در هر شرایطی؟
داستان زندگی دختری بیست و شش ساله به نام لوییزا کلارک را روایت میکند، که ویژگیهای برجسته چندانی ندارد و با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکند. لوییزا درگیر رابطه عاطفی با پسری میشود که در تصادف فلج شده و افسرده است. با اینکه داستان درون مایهای تکراری دارد همچنان جذابیت خود را حفظ میکند، و میتواند شما را تا سطور پایانی به همراه خود بکشاند.من پیش از تو از نظر ادبی کتاب شاخصی محسوب نمیشود. ولی گاهی لازم است زندگی را چندان جدی نگیریم و کتابهایی از این دست بخوانیم.