علمی-تخیلی

ژانر علمی-تخیلی (به‌اختصار SF یا sci-fi، همراه با نشانه‌گذاری‌های مختلف و با حروف بزرگ یا کوچک)، سبکی از داستان‌نویسی است و اغلب گمانه‌زنی‌هایی را دربر می‌گیرد که مبنای علمی دارند، یا منطبق بر تکنولوژی امروزی یا آتی هستند. داستان علمی-تخیلی در کتاب‌ها، هنر، بازی‌ها، تئاتر و دیگر رسانه‌ها به‌وضوح دیده می‌شود.

هرچند اغلب آمیزه‌ی این دو ژانر چیزی با عنوان داستان علمی-تخیلی/فانتزی را پدید می‌آورد، اما داستان علمی-تخیلی به لحاظ محتوای داستانی با داستان فانتزی (خیال‌پردازی) متفاوت است؛ امکان وجود عناصر خیالی این داستان‌ها در قوانین علمی یا فرایض علمی طبیعت بیشتر است (هرچند برخی از این عناصر موجود در داستان ممکن است یک گمانه‌زنی صرفاً تخیلی و ساخته ذهن باشد).

بررسی پیامد تفاوت‌ها میان این دو ژانر، از قدیمی‌ترین اهداف داستان علمی-تخیلی است که از آن ادبیاتی بانام “ادبیات اندیشه‌ها” می‌سازد. داستان علمی-تخیلی تا حد زیادی نوعی نوشتن برای سرگرمی است و به‌طور منطقی به دنبال گزینه‌های جایگزین در فضایی خلاف و مقابل واقعیتی است که می‌شناسیم.

ادبیات گمانه‌زن

نوعی ژانر داستانی برای سبک‌ها و زیر سبک‌هایی است که دنیایی متفاوت با دنیای واقعی را به تصویر می‌کشد. به‌طورکلی با این تعریف، ادبیات گمانه‌زن ژانرهای علمی-تخیلی، فانتزی (خیال‌پردازی)، وحشت، سوپرنچرال (فرا طبیعی)، ابرقهرمانی، آرمان‌شهری، پادآرمانشهری و تاریخ بدیل را در برمی‌گیرد. ژانر علمی-تخیلی و خیال‌پردازی اغلب تحت همین نام استفاده می‌شوند.

گمانه‌زنی همان‌گونه که از اسم آن پیداست یعنی حدس و گمان درباره‌ی چیزهایی که با واقعیات ملموس روزمره فرق داشته باشند، اما نتوان مسائل بدیهی را به‌راحتی جایگزین این حدس و ‌گمان کرد. در ادبیات گمانه‌زن نویسنده باید به تمام عناصر داستان با جزئیات دقیق بپردازد، زیرا قرار است فضا و شخصیت‌هایی را خلق کند که برای خواننده آشنا نیست و خواننده آن را تجربه نکرده است.

ادبیات گمانه‌زن درواقع نوعی تصویر وارونه یا تغییریافته از دنیای واقعی است. داستان‌های غیر گمانه‌زن یا عادی را یک بخشه می‌دانند، درحالی‌که ادبیات گمانه‌زن دارای دو بخش است. در داستان‌های عادی یک روایت واقعی وجود دارد که نویسنده آن را می‌پروراند و دنیای داستان دنیایی کاملاً آشنا برای مخاطب است، درحالی‌که در داستان گمانه‌زن نویسنده ناچار است در ابتدا دنیایی را که خلق کرده با استفاده از ترفندهای داستانی‌اش به مخاطب بشناساند، یعنی صحبت از یک دنیای غیرواقعی و عجیب است (بخش اول)، سپس نویسنده باید کاری کند که مخاطب وقایع درون داستان ‌و شخصیت‌ها را باور کند که این کار معمولاً با حس و وجوه انسانی که به داستان داده می‌شود، صورت می‌گیرد (بخش دوم).

مهیج (دلهره‌آور)

مشخصه‌ی ژانر مهیج یا دلهره‌آور، حرکات سریع و تکرارشونده است و قهرمانان داستان بسیار زیرک و گمراه‌کننده‌اند که کارشان خنثی کردن اقدامات و برنامه‌های افراد شروری است که بسیار قدرتمندتر و مجهزتر از آن‌ها هستند. عناصری چون تعلیق، پایان‌های نفس‌گیر و هیجان‌انگیز، و نکات انحرافی در این ژانر به‌وفور دیده می‌شود.

این ژانر همپوشانی نزدیکی با داستان‌های رازآلود دارد اما ساختار طرح داستان در آن‌ها متفاوت است. در داستان‌های مهیج قهرمان داستان باید برنامه‌های آدم شرور داستان را خنثی کند نه اینکه جرمی را که قبلاً اتفاق افتاده است، کشف کند. این ژانر در مقیاس‌های بزرگ‌تر هم رخ می‌دهد: من‌جمله جنایاتی که باید از آن‌ها جلوگیری کرد، قتل‌عام یا قتل‌های زنجیره‌ای، ترور و یا براندازی دولت‌ها.
روبرو شدن با خطرات، درگیری‌های خشونت‌آمیز از عناصر استاندارد طرح داستان‌ این نوع ژانر هستند.

معما یا مسئله‌ی رازآلود داستان زمانی به اوج خود می‌رسد ‌که آن معما حل می‌شود، در این ژانر داستانی، هیجان زمانی به اوج خود می‌رسد که قهرمان داستان درنهایت فرد شرور را شکست داده وزندگی خود و یا اغلب زندگی دیگران را نجات می‌دهد.

سه‌گانه

سه‌گانه (برگرفته از واژه یونانی τρι- tri- به معنای سه، و λογία به معنای گفتمان) مجموعه‌ای از سه اثر هنری است که مرتبط باهم هستند، و می‌توان آن‌ها را یک اثر واحد یا سه اثر مستقل در نظر گرفت.

سه‌گانه‌ها اغلب در ادبیات، فیلم، بازی‌های ویدئویی دیده‌ می‌شوند و در دیگر اشکال هنری کم‌تر رایج هستند. آثار سه‌بخشی همچون سه‌لتی‌ها یا سونات‌های سه موومانه که اجزای یک اثر بزرگ‌تر به شمار می‌روند نیز وجود دارند اما معمولاً اصطلاح “سه‌گانه” برای آن‌ها بکار نمی‌رود.

بیشتر سه‌گانه‌ها آثار داستانی هستند که شخصیت‌ و فضای داستانی در آن‌ها یکی است مانند رمان سه‌گانه دپتفورد (Deptford Trilogy)  نوشته رابرتسون دیویس و فیلم سه‌گانه آپو (Apu) نوشته ساتجیات رای. در دیگر آثار سه‌گانه موضوعات داستان‌ها با یکدیگر ارتباط دارند، من‌جمله: سه رنگ که مجموعه سه فیلم از کریستوف کیشلوفسکی است و یکی از آرمان‌های سیاسی جمهوری فرانسه (آزادی، برابری و برادری) را به تصویر می‌کشد. سه‌گانه‌ها همچنین ممکن است کمتر با یکدیگر ارتباط موضوعی داشته باشند، رمان سه‌گانه نُوا (Nova) نوشته ویلیام اس باروز ازاین‌دست رمان‌هاست که در نوشتن آن از روش برش‌زنی یا تقطیع (cut-up) استفاده‌شده است.

این اصطلاح در موسیقی کاربرد کمتری دارد، اما از آن جمله می‌توان به سه‌گانه “برلین” اثر دیوید بویی اشاره کرد که در آن آواهای موسیقی و موضوع متن ترانه باهم رابطه ایجاد می‌کنند و بعضی از بخش‌های آن در برلین، کشور آلمان ضبط‌شده است. عادل، خواننده معروف هم گفته می‌شود که از “طرفداران سه‌گانه” است و سه آلبوم اولش ۱۹، ۲۱ و ۲۵ را سه‌گانه در نظر می‌گیرد.
به‌طورکلی، سه‌گانه و سری در آثار علمی-تخیلی و فانتزی رایج هستند.

این اصطلاح کمتر پیش می‌آید که خارج از هنر به گوش بخورد. مثالی که می‌توان زد، سه‌گانه “مارشال”، اصطلاحی متداول در سال‌های ۱۸۲۳ تا ۱۸۳۲، برای سه حکم است که جان مارشال، قاضی‌ ارشد دیوان عالی ایالات‌متحده، درباره وضعیت قانونی بومیان آمریکایی زیر نظر قوانین ایالات‌متحده صادر کرده بود.