“خرده‌جنایت‌های زناشوهری” نمایش‌نامه‌ای از نویسنده‌ی فرانسوی، اریک ایمانوئل اشمیت، است و زندگی زن‌وشوهری به‌نام لیزا و ژیل را با تحلیلی عمیق روایت می‌کند. اریک ایمانوئل اشمیت، نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و فیلسوف فرانسوی، در این نمایش‌نامه با نگاهی فلسفی به تحلیل زندگی مرد و زنی می‌پردازد که پس از سال‌ها زندگی مشترک، رابطه دیگر آن مفهوم همیشگی را برای‌شان ندارد و به‌دنبال تغییراتی در این رابطه هستند تا بتوانند به یک زندگیِ دوباره درکنار هم دست‌یابند. لیزا، شخصیت زنِ داستان، یک نقاش است. او سعی می‌کند در پیِ رسیدن به آن زندگی آرمانی که همیشه آرزویش را داشت، واقعیت را طور دیگری نشان دهد. درواقع داستان با یک اتفاق از سوی لیزا آغاز می‌شود که خواننده در ابتدا از آن آگاه نیست و با ژیلی روبه‌رو است که حافظه‌اش را ازدست داده و حتی زنش، لیزا، را که پانزده‌سال با او زندگی کرده به‌خاطر نمی‌آورد. رفته‌رفته خواننده‌ی متحیر و شگفت‌زده متوجه می‌شود که این اتفاق بر اثر اصابت یک مجسمه به سر ژیل از سوی لیزا اتفاق افتاده است و ماجرا کمی روشن‌تر می‌شود. ژیل در واقع خودش را به فراموشی می‌زند و در این بین لیزا با تصورِ این‌که ژیل واقعا حافظه‌اش را از دست داده، در تلاش است حافظه‌اش را برگرداند اما می‌خواهد از او ژیلی بسازد که سال‌ها پیش برای اولین‌بار در یک مهمانی با او ملاقات کرده بود …

ژیل که نویسنده‌ی داستان‌های پلیسی است در تلاش است پرده از راز جنایت زندگی مشترکشان بردارد. از منظر او چیزی که از همان ابتدای تشکیل یک رابطه زن‌ومرد را به‌هم نزدیک می‌کند، خشونت است. زن‌ومرد در ابتدا نسبت به‌هم کشش دارند، آن‌ها می‌خواهند باهم تنها باشند، اما در پیری آرزوی خلاص شدن از شر یکدیگر را دارند.

بریده‌ای از کتاب از زبان ژیل:

“خرده جنایت‌های زناشوهری” مجموعه داستان‌های کوتاه، بهتره بگم مجموعه داستان‌های کوتاه مزخرف، بسکه نظریه‌هایش بدبینانه است. تو این کتاب زندگی زناشویی رو مثل مشارکت دو قاتل معرفی می‌کنم. چرا؟ ‌برای این‌که از همون اول، تنها چیزی که باعث می‌شه یک زن و مرد با هم باشن خشونته؛ این کششی که اونا رو به جون هم می‌اندازه، که بدنشونو به هم می‌چسبونه، ضربه‌هایی که با آه و ناله و عرق و داد و بیداد توامه، این نبردی که با تمام شدن نیروشون خاتمه می‌گیره، این آتش‌بسی که اسمشو لذت می‌ذارن همه‌اش خشونته. حالا اگه این دو قاتل شراکتشونو ادامه بدن و ترک مخاصمه کنن و با هم ازدواج کنن، با هم متحد می‌شن که علیه جامعه بجنگن. ادعای حق و حقوق و مزایا می‌کنن، ثمره‌ی کشتی‌شون یعنی بچه‌هاشونو به رخِ جامعه می‌کشن تا سکوت و احترامِ بقیه رو کسب کنن. دیگه شاهکاری می‌شه از کلاهبرداری! دو تا دشمن با هم سازش می‌کنن تا تحت عنوان خانواده پدر همه رو درآرن. خانواده! این دیگه حد اعلای کلاهبرداری شونه …”

اشمیت در این اثر موقعیتی را برای به‌وقوع پیوستن یک حادثه فراهم می‌‌کند، حادثه‌ای که درنهایت منجر به شناخت دوباره‌ی شخصیت‌های داستان از یکدیگر می‌شود و از آن‌ها ژیل و لیزای جدیدی می‌سازد. او در این نمایش‌نامه مفاهیمی چون عشق، حسادت، تحقیر، ناامیدی، خستگی و فرسودگی را به‌تصویر می‌کشد. اشمیت را به‌جرات می‌توان یکی از خلاق‌ترین نویسندگان دنیا دانست، کسی‌که کوتاه و ساده می‌نویسد و سعی در پرهیز از توصیف‌های نابجا دارد. نوشته‌های او کاربرد یک تلنگر را دارند، تلنگری که موجب یادآوری چیزهای قدیمی و فراموش‌شده می‌شود، مانند یک میل، یک رابطه‌ یا یک زندگی فراموش‌شده.

نمایش‌نامه‌ی “خرده ‌جنایت‌های زناشوهری” را شهلا حائری با حفظ تمام ظرافت‌های متن آن به فارسی برگردانده و در ایران، چه ‌به‌شکل اجرا و چه در فرم نمایش‌نامه‌خوانی، بارها بروی صحنه رفته است. همچنین تله‌تئاترِ این نمایش‌نامه به‌کارگردانی فرهاد آئیش و با بازی نیکی کریمی و محمدرضا فروتن از شبکه‌ی چهار سیما پخش شد.