برای تو؛ زندگی در ۲۵ آذر ۱۴۰۰ توسط نشر حکمت کلمه چاپ شد. این کتاب شامل دوازده داستان کوتاه است که هرکدام به نوعی حول محور مفهوم زندگی می چرخند. از همین ابتدا بگویم شاید در نگاه اول این کتاب و داستان هایش برای خواننده سیاه به نظر برسد. اما باید دید سیاه از نظر شما چیست؟ آیا پرداختن به موضوع مرگ، سیاه است؟ موضوع از دست رفتن زمان چطور؟ یکجایی در کتاب سه شنبه ها با موری، نویسنده میگوید برای اینکه درک درستی از زندگی داشته باشیم، باید مرگ را بفهمیم. البته من عین متن را ننوشته ام ولی مفهوم آن همین است. موضوع مرگ را میتوان سیاه دید، میتوان ابزاری برای رنگی تر کردن زندگی دید، میتوان ابزار ناامیدی دید و میتوان با آن به عنوان یک واقعه کنار آمد. منظورم از کنار آمدن، نادیده گرفتن و فراموش کردنش نیست که این موضوع احتمالا امکان پدذیر نیست. به قول هوشنگ ابتهاج مرگ زمانی رخ میدهد که ما نیستیم…
من در این دوازده داستان صرفا تلاش کردم نگاهی متفاوت به موضوع زندگی از زاویه زمانهایی که روزانه در حال سپری کردن هستیم، داشته باشم. نگاهی که به ناچار من را از کنار مرگ و تمام شدن زمان زندگی کردن، می گذراند.
نوشتن این مجموعه داستان کوتاه از پانزده مهر ۱۳۹۹ آغاز شد و ششم تیر ۱۴۰۰ به پایان رسید. در ادامه معرفی کتاب، اشارهای به داستانهایش خواهم داشت.
اما معرفی داستانها:
۱- حضور «جای خالی تو…»: حامد در تلاش است تا بعد از دیدن خوابی که برایش خوشایند هم نبوده، راهی برای بیان حرفهایش به مادر پیدا کند.
۲- سقوط بیانتها: احسان در مسیری قرار گرفته است که فقط خودش میتواند به خودش کمک کند. تلاشی که گاهی دیده میشود و گاهی خیر.
۳- ایستاده در گذشته: وحید در پی حل یک معمای جنایی است. معمایی که درگیر شدن با آن دست خودش نبوده است. او یافتن پاسخ معما را وظیفه خود میداند.
۴- یک عکس، یک زندگی: محمدرضا که یک نویسنده ایرانی است و موفق به چاپ کتبی در خارج ایران نیز شده، در تلاش برای نوشتن آخرین رمان خود ناموفق میماند. او این ماموریت را به برادر زادهاش میسپارد.
۵- چشمهایش: میلاد که موفق شده است در یکی از معتبرترین دانشگاههای کشور قبول شود، با امید به آیندهای روشن و البته حل معمای خانوادگیشان از شیراز راهی تهران میشود. معمایی که یافتن پاسخش سالها طول کشید.
۶- برای تو؛ زندگی: فرزندانی که باید راز پدری که فوت کرده است را کشف کنند، دور هم جمع شدهاند. هرکدام یک ماموریت دارند و در آخر باید یک تصمیم واحد بگیرند.
۷- پرواز شماره…: میثم پس از شنیدن ایدهای که دخترش برای نوشتن یک داستان با او در میان میگذارد، زمان را مناسب بیان یک خاطره میبیند. خاطرهای که باورش برای المیرا دشوار است اما این دشواری چیزی از حقیقتش ماجرا کم نمیکند.
۸- آنچه بر من گذشت: دادگاهی که برای رسیدگی به یک قتل تشکیل شده است و در آن یک شاهد با هدف بیان حقایق به توضیح اتفاقات و حواشی قبل و بعد از قتل میپردازد.
۹- دیر خواستم ولی…: پارسا در تلاش است تا متوجه شود که چرا نمیتواند مانند دیگران به زندگی کند. آیا فوت همسرش او را اینگونه کرده است یا مسئله ریشه در اتفاقات دیگری دارد؟
۱۰- انشای زندگیام: شخصت اصلی داستان، در راه رسیدن به هدفش که انجام تکلیفی پزشکش است، باید یک سفر متفاوت را تجربه کند.
۱۱- او فقط خودش بود: دوستانی که دنیای متفاوتی دارند، بدون هیچگونه تداخل و صرفا با کمی تحمل و رعایت حد و مرزهای یکدیگر، در کنار هم هستند.
۱۲- میان دو پلک زدن: حسین که حافظهاش را طی یک حادثه از دست داده است با خانوادهای که برای برگشت حافظه دخترشان تلاش میکنند، آشنا شده است. او بنا به درخواست کمک آن خانواده و علیرغم مشکل خودش، به کمک آن خانواده میرود.
من روزانه زمان نسبتا خوبی را برای مرور شبکه های اجتماعی صرف میکنم تا از طریق مشاهدات به ایدههایی که در ذهن دارم، پر و بال بدهم. از زمان چاپ اولین کتابم، بخشی از این زمان را به خواندن نقدها، نظرات و مراوده با خوانندگان کتابم گذاشته ام. حتی مشتاقم تا با شما روی ایدههایی که دارید گفتگو داشته باشم. راه هایی که مدام پیگیر نظراتتان هستم را در زیر نوشته ام:
بلاگ: از طریق درج کامنت در همین پست
اینستاگرام: از طریق #محمدرضاطهرانی یا #برای_تو_زندگی
توییتر: از طریق #محمدرضاطهرانی یا #برای_تو_زندگی
تلگرام: درج کامنت در کانال تلگرام داستانطوری در پست معرفی کتاب برای تو؛ زندگی
گودریدرز: درج نظر در صفحه کتاب در این سایت
روشهای تهیه کتاب: